۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

تحلیل بهزاد نبوی از آرايش انتخاباتي اصلاح طلبان



بهزاد نبوي: افزايش سريع آراي ميرحسين دور از حد انتظار من بود
31 روز باقي مانده تا روز سرنوشت ساز انتخابات رياست جمهوري دهم، به اندازه يي اهميت دارد که بسياري از فعالان سياسي اصلاح طلب، رقم خوردن نتيجه اين مبارزه سياسي را منوط به نحوه برنامه ريزي و مديريت صحيح «داشته هاي» طرفداران «تغيير وضع موجود» مي دانند؛ اينکه آنها به رغم همه محدوديت ها و «موانع محيطي» ايجاد شده عليه اين جناح سياسي، اين توانايي را نشان دهند که امکان انتقال سيگنال هاي درست به جامعه براي مشارکت حداکثري هواداران اصلاحات را دارند. علاقه مندان به مسائل سياسي ايران نيک مي دانند در چنين شرايط حساسي، نقش چهره هاي باتجربه اصلاح طلب تا چه اندازه تعيين کننده است و بي شک بهزاد نبوي يکي از اين چهره هاست. نايب رئيس مجلس ششم اين روزها به عنوان رئيس هيات اجرايي سازمان مجاهدين انقلاب بيش از گذشته در اتاق خود در طبقه چهارم دفتر سازمان، به رصد کردن امور انتخابات و تدوين استراتژي براي به نتيجه رسيدن تلاش هاي همه اصلاح طلبان مشغول است.
--------------------------------------------------------------------------------

- زماني که اصلاح طلبان اوايل تابستان سال گذشته تصميم به مشارکت در انتخابات رياست جمهوري گرفتند، از اجماع روي يک کانديداي واجد شرايط به عنوان پيش شرط اساسي پيروزي نام برده مي شد اما به تدريج اين بحث منتفي شد. امروز منتقدان بر افتراق ميان سبد آراي دو کانديدا تاکيد کرده و معتقدند لزوماً اجماع به سود اصلاح طلبان نيست. به نظر شما اجماع مي تواند در همان مرحله اول کانديداي اصلاح طلبان را پيروز انتخابات کند؟

سوال شما دو قسمت دارد؛ اول اينکه آيا اجماع خوب است يا نه و دوم آيا اجماع مي تواند در مرحله اول نتيجه انتخابات را مشخص کند. بهتر است ابتدا در مورد بخش اول توضيحاتي را ارائه کنم. از همان روزهاي نخست که بحث انتخابات دوره دهم رياست جمهوري مطرح شد، سازمان همه گروه هاي اصلاح طلب را تشويق مي کرد نامزد مورد نظر خود را پيشنهاد کنند و معتقد بود هيچ اشکالي ندارد که هر حزب، گروه و حتي فرد مستقل در ميان اصلاح طلبان که خود را براي نامزدي رياست جمهوري صالح و توانا مي بيند وارد صحنه شود و حرکت کند چراکه خود اين حرکت ها به جامعه هم حرکت داده و زمينه مساعدي را جهت ايجاد موج اجتماعي پديد مي آورد، اما تا همين امروز هم از حضور نامزدهاي مختلف مورد تاييد گروه هاي اصلاح طلب استقبال مي کنيم. در عين حال معتقد بوده و هستيم، اين نامزدهاي مختلف بايد در نهايت اجماع کنند. چرا اجماع؟ اين اجماع براي جلوگيري از تقسيم آراي يک جناح سياسي ميان نامزدهاي مختلف است. البته همان طور که اشاره کرديد بعضاً مباحثي هم مطرح مي شود که ممکن است دو نامزد اشتراک آرايي با يکديگر نداشته باشند يعني هر کدام از آراي جداگانه برخوردار باشند؛ اين هم نياز به بررسي دارد.

-بر سر راهکارهاي اين بررسي مورد اشاره جنابعالي، بحث وجود دارد و تاکنون نتيجه مشخصي نيز حاصل نشده است. به نظر شما از چه طريقي مي توان به ميزان تقريبي مقبوليت کانديداهاي اصلاح طلبان پي برد؟

در سال گذشته براي اين امر، راه هاي مختلفي پيشنهاد شد؛ از تشکيل کنگره اصلاح طلبان يا همان پارلمان اصلاحات تا شوراي حکميت. به نظر سازمان مجاهدين انقلاب، بهترين راه رجوع به نظر مردم و استفاده از ابزار نظرسنجي است.



ما در انتخابات رياست جمهوري دهم اين بحث را نداشته و نداريم که چه کانديدايي در ميان کانديداهاي مورد تاييد اصلاح طلبان داراي خصوصيات برجسته تري نسبت به ديگران است. البته حداقل هايي وجود دارد که نامزدهاي ما بايد حائز آنها باشند اما به اينکه يکي از آنها بايد شاخص ترين و برجسته ترين خصوصيت را داشته باشد تا بقيه به گرد پاي او هم نرسند اصلاً اعتقادي نداريم. ما تنها يک عامل را مهم دانسته و مي دانيم و آن اينکه را ي آوري کدام يک بيشتر است. به همين دليل شرط اجماع را هم راي آوري بيشتر داوطلبان نامزدي دانسته و مي دانيم. ممکن است يکي از کانديداها توانايي مديريت بهتري داشته باشد، ديگري مصمم تر و شجاع تر عمل کند، يکي بااخلاق تر باشد و ديگري از امکان بسيج توده هاي مردم بهره مند باشد. براي ما اين مهم است که کدام کانديدا مي تواند نظر مردم را در شرايط بحراني کشور جلب کرده و وضع موجود را تغيير دهد. حتي براي پيروزي نامزد عاقلي از طيف مقابل هم که اين خصوصيات را داشته باشد- در صورت وجود نامزدي از طيف خودمان- دعا مي کنيم.

- اين به اين معني است که طرح موسوم به «دولت وحدت ملي» را قابل بررسي مي دانستيد؟

آن طرح از سوي احزاب و گروه هاي اصلاح طلب مطرح نشد اما اعتقاد ما اين بود که حتي اگر کانديداي غيراصلاح طلب سالم، عاقل، معتدل و راي آور وجود داشته باشد بسيار خوب است و بايد براي پيروزي اش دعا کرد، البته به شرط آنکه در جبهه اصلاحات چنين کانديدايي وجود نمي داشت و با وجود چهره هاي شاخص و داراي ويژگي راي آوري ترجيح داديم خودمان چنين کانديدايي را به جامعه معرفي کنيم. به همين دليل سازمان به اجماع بر اساس راي آوري اعتقاد دارد و اين اعتقاد هنوز هم به قوت خود باقي است يعني هيچ مشکلي براي فعاليت ستادهاي انتخاباتي کانديداهاي مختلف وجود ندارد. نهايتاً اگر در فرصت کافي براي تصميم گيري، نمايندگان کانديداهاي مختلف با هماهنگي يکديگر اقدام به نظرسنجي علمي و دقيق کنند بعد از اعلام نتايج آن مي توان بررسي کرد چه بخشي از آرا داراي همپوشاني است و کدام بخش ها داراي افتراق است. اگر نظرسنجي نشان داد مثلاً دو نامزد فعلي اصلاح طلبان به طور کلي داراي پايگاه اجتماعي متفاوت هستند، سخن مدافعان حضور دو کانديدا در انتخابات قابل پذيرش است.

- به نظر شما پايه آراي دو کانديداي امروز اصلاح طلبان چه ميزان همپوشاني دارد؟

معمولاً اين گونه نيست که همپوشاني صددرصدي ميان دو کانديداي يک جناح سياسي وجود داشته باشد. يعني همه افرادي که به يک نامزد خاص راي مي دهند- در صورت انصراف کانديداي مورد حمايت خود- به طور قطع به سمت کانديداي ديگر نخواهند رفت، اما اگر با بررسي نتايج نظرسنجي مشخص شد در صورت انصراف يکي از کانديداها، بخش قابل توجهي از آراي او به سبد کانديداي ديگر اصلاح طلب منتقل مي شود، به نظر من راه صحيح اجماع است.

-برخي اصلاح طلبان اعتقاد دارند اکنون فرصت لازم براي بررسي پيامدهاي انصراف يکي از کانديداها به سود ديگري وجود ندارد و شايد به صلاح هم نباشد.

به نظر مي رسد فرصت کافي وجود دارد. حدود 40 روز تا انتخابات زمان داريم و معتقدم حتي بعد از ثبت نام و مرحله بررسي صلاحيت ها هم دير نيست يعني تا زمان آغاز رسمي تبليغات هم مي توان اين گزينه را عملي کرد. در ايام رسمي تبليغات اعلام اجماع داراي اثرات مثبتي خواهد بود. تصور مي کنيم تا پايان ارديبهشت مي توان روي اجماع به توافق رسيد. با اطلاعاتي که ما داريم، خيلي هم بعيد نيست چنين اتفاقي رخ دهد.

-به رغم مقاومت هاي جدي که هسته فرماندهي جناح مقابل اصلاحات براي اعلام کانديداتوري چهره ديگري جز رئيس دولت نهم از خود نشان داد، يکي ديگر از چهره هاي منتسب به اين جناح هم بيانيه نامزدي خود را منتشر ساخت. در عين حال اين نگراني در ميان هواداران اصلاحات وجود دارد که اگر پيش بيني حضور رئيس دولت به عنوان تنها کانديداي طرف مقابل به حقيقت بدل شود، وجود دو کانديداي اصلاح طلب- صرف نظر از نتيجه- برازنده نيست. آرايش طرف مقابل واقعاً همين است؟

جناح مقابل و بسياري از حاميان اوليه رئيس دولت نهم در حال حاضر منتقد سرسخت وي به شمار مي روند اما بعيد به نظر مي رسد اجازه داده شود منتقدان اصولگراي دولت، کانديداي جدي معرفي کنند. بايد به يک نکته مهم توجه شود. در ميان داوطلبان قبلي و فعلي مورد حمايت طيف اصلاح طلب، اختلاف نظر جدي وجود ندارد. به بيان ديگر در ميان آقايان خاتمي، موسوي و کروبي مساله حاد و غيرقابل حلي مطرح نيست. مباني، مواضع و ديدگاه هاي هر سه شخصيت تقريباً شبيه هم است، حال آنکه در طرف مقابل واقعاً اختلافات جدي و ريشه داري بروز کرده است. برخي نقدهايي که حاميان اوليه آقاي احمدي نژاد به ايشان دارند، بسيار جدي و اساسي است. درست است که در مواضع رسمي خود اعلام مي کنند هم حمايت مي کنند و هم انتقاد، منتها بسيار عجيب است که آنها چگونه و به چه دليلي از دولتي که کارآمدي و حتي صداقت آن- با عملکرد چهار سال گذشته- از سوي خود اين افراد بارها محل ترديد قرار گرفته و مي گيرد، حمايت مي کنند.
-اما اين موضوع هم بارها مطرح شده که نقدهاي وارده بعضاً به دليل بي توجهي دولت نهم به بعضي خواسته هاي آنها در انتصاب مديران است و در موقع لزوم اين مسائل در مقابل «خطر دشمن مشترک» براي آنها بي رنگ مي شود.

خير. به نظر من و بسياري از تحليلگران، عمق اختلافات جناح راست و طيف هاي مختلف آن کم سابقه است. يکي از آقاياني که از رئيس دولت فعلي حمايت کرده، در همان حال اعلام کرده بايد رئيس دولت بگويد چه بر سر بيش از 250ميليارد دلار درآمد نفتي آمده است. «يا ته صندوق ارزي سوراخ بوده يا درش باز بوده،» اين نقد به تنهايي براي اثبات عدم کفايت يک دولت کافي است. سکوت آنها به نظر مي رسد تنها يک دليل داشته باشد و آن اينکه اجازه پيدا نکرده اند کانديداي جدي ديگري را معرفي کنند.

-ممکن است در ايام ثبت نام، برخي از آنها بخواهند ناگهان وارد عرصه شوند تا يک «شوک انتخاباتي» به سود خود در پايگاه هاي سنتي اصولگرايان ايجاد کنند؟

در آن مقطع عملاً اثري نخواهد داشت چرا که زمان از دست رفته و کاري از پيش نخواهند برد. در طول چند ماه گذشته برخي افراد منتسب به آنها حتي ستاد تشکيل دادند، اما بعد از مدتي به شکل نامعلومي از صحنه خارج شدند. چون وضع آراي رئيس دولت فعلي بسيار متزلزل است، اجازه داده نمي شود کانديداي راي آوري از ميان شان به صحنه بيايد و هيچ گونه ريسکي پذيرفته نيست.

-نگرانند شکست احتمالي رئيس دولت نهم به پاي آنها هم نوشته شود؟

نگراني آنها از اين لحاظ نيست. ممکن است اگر کار به خودشان واگذار شود، کانديداي ديگري هم معرفي کنند، اما اين اجازه به آنها داده نخواهد شد. در حالي چنين اجازه يي داده نمي شود که رئيس دولت نهم چند ماهي است عملاً همه فعاليت ها را در جهت کسب راي انجام مي دهد که حتي بارها اعتراض دو کانديداي اصلاح طلبان را در پي داشته است. ممانعت از رقابت حاميان سابق احمدي نژاد با وي و معرفي نامزد، نشان مي دهد همچنان نگراني جدي از راي آوري او وجود دارد.

-اما حاميان دولت معتقدند اين روش معمول دولت است و حتي در طول دوران فعاليت يک بار حاضر نشدند انتقادات به اين شيوه را بپذيرند.

اگر چنين است، چرا همه اتفاقات در اين دو ماه آخر عمر دولت رخ مي دهد؟ همه اضافه حقوق ها و امتيازات، تمامي «بخشش ها» و توزيع مادي و غيرمادي در طول اين دو ماه در حال انجام است. صدا و سيما هم که از بابت تبليغ دولت هيچ حد و مرزي ندارد. البته مدتي است برخي بخش هاي خبري مشهور آن در اثر فشارها تغيير تاکتيک داده اند. مثلاً 30/20 ظاهراً به طور مساوي از نامزدها سخن مي گويد که آقاي احمدي نژاد هم ممکن است کانديدا شود و بيشتر راجع به آقايان موسوي و کروبي خبر پخش کرده و درست بخش هايي از سخنان کانديداهاي اصلاح طلب را گزينش مي کنند که حدس مي زنند به واسطه آنها مي توانند تا حدودي راي اصلاح طلبان را بشکنند. سعي مي کنند حتي اين گونه القا کنند که آقاي احمدي نژاد در تلويزيون مظلوم واقع شده و اخيراً اعتراضات حاميان دولت به صدا و سيما را که نوعي فرافکني است هم نشان مي دهند تا از فاکتور مظلوم نمايي استفاده ببرند. اما همه متوجه هستند همه بخش هاي صدا و سيما و کل اخبار، حتي بخش هاي غيرانتخاباتي 30/20 و آگهي قبل و بعد از آن که به شرکت نفت، گاز و پتروشيمي، وزارت نيرو و ... تعلق دارد همه در تبليغ و پوشاندن نقاط ضعف دولت نهم است. چنين تبليغاتي به سود يک دولت، در سال هاي پس از انقلاب، حتي در هفته دولت سابقه نداشت. نکته جالب توجه اين است که مبداء تاريخ کشور که هيچ، تاريخ انقلاب هم، سال 1384 به بعد است. يعني آغاز همه تحولات جامعه از سال 84 است و قبل از آن مردم ما طي قرون و اعصار بدبخت و بيچاره بودند و دولت هاي ديگري نيز در اين نظام به فعاليت نپرداخته اند و هرچه هست، از 84 به بعد است، يعني انقلابي بزرگ تر از انقلاب اول در اين مدت رخ داده و همه اخبار و رويدادها حول اين تحولات گردش مي کند. اين بهترين نوع تبليغ انتخاباتي براي دولت نهم است. اين کارهايي که صورت مي گيرد از نگراني بسيار شديد محافل حامي دولت حکايت دارد و جالب است که مردم هم شدت اين تبليغات جهت دار را فهميده اند؛ اينکه چقدر شتابزده و با هول و هراس اين حجم وسيع تبليغات صورت مي گيرد. دولت پشت سر هم و بدون وقفه به استان هاي مختلف مي رود و کاخ رياست جمهوري تقريباً خالي از هرگونه فعاليت است و تار عنکبوت گرفته است.

واقعيت اين است که خود اصولگرايان هم اين را فهميده اند و در يکي از مصاحبه هاي تلويزيوني، يکي از حاميان دولت در مجلس به طنز در اين باره گفت؛ «دولت آنچنان عشق به خدمت دارد که قوانين را فراموش مي کند»، اما آنقدر شرايط حساس است که اجازه فعاليت به منتقدان دولت نهم داده نمي شود. پس استراتژي محافل حامي دولت فعلاً حول دو محور متمرکز شده است. نخست آنکه به رغم عيان بودن و آگاه شدن بخش زيادي از مردم از موج تبليغاتي عظيم براي دولت در همه رسانه ها، استان ها، شهرها و روستاها، اين تبليغات تا روز انتخابات ادامه خواهد داشت. دوم از ورود کانديداي راي آور از سوي حاميان سابق آقاي احمدي نژاد و طيف مخالف دولت، جناح راست، به صحنه انتخابات ممانعت خواهد شد. من حتي معتقدم جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم که به رغم همه فشارها تاکنون حاضر به اعلام حمايت از دولت نهم نشده اند، احتمالاً با گذاشتن فشارها از حد فعلي مجبور خواهند شد اعلام موضع کرده و از رئيس دولت نهم حمايت کنند.

- اصلاح طلبان تنها راه کاهش نگراني درباره صيانت از آرا را مشارکت گسترده واجدان شرايط در انتخابات مي دانند، اينکه اگر اختلاف آرا از يک عدد مشخص بالاتر رود، امکان مهندسي انتخابات از ميان مي رود. محاسبه شده هرچه ميزان مشارکت از 30 ميليون فراتر رود، به همان ميزان شانس رئيس دولت نهم و آراي ثابت پايگاه هاي حامي وي کاهش مي يابد. آيا براي چنين مشارکتي به «موج» اجتماعي مانند دوم خرداد نياز است و اساساً جامعه اکنون در شرايط بسيج توده يي قرار دارد؟

من نمي دانم اسم اين دعوت از مردم را چه بايد گذاشت؛ موج، مشارکت حداکثري يا ... اما تاکيد مي کنم اصلاح طلبان بايد از مردم درخواست کنند وارد صحنه شوند. خوشبختانه در اين دوره گروه هاي معتقد به تحريم و مبلغان عدم شرکت در انتخابات را نمي بينيم. آنها دريافته اند تحريم انتخابات در برخي دوره ها از سوي آنها و القاي آن به جامعه چه بلايي بر سر مردم و کشور آورده است. اساساً انتخابات شوراي شهر دوم در تهران، مقدمه انتخابات رياست جمهوري نهم و اوضاع و احوال کنوني کشور است که متاسفانه در اثر تحريم اعلام نشده انتخابات توسط مردم آن اتفاق رخ داد آن هم در شرايطي که به جرات مي توان گفت قبل و بعد از پيروزي انقلاب انتخاباتي به آزادي انتخابات شوراهاي دوم برگزار نشد. به نظر من حتي انتخابات دوره اول و دوم مشروطه هم با شوراهاي دوم برابري نمي کند. مردم تهران مشارکت حدود 10 درصد واجدين شرايط را در آن انتخابات داشتند و تبعات آن امروز بهتر از قبل مشخص است. اي کاش اثر آن فقط به شوراي تهران ختم مي شد، اما همگان ديدند براي انتخابات رياست جمهوري نهم برنامه ريزي کرده بودند. تصور مي کنم ديگر در اين کشور کسي پيدا نشود که فکر کند با عدم شرکت در انتخابات مي توان مشکلات کشور و مردم را حل کرد و اين پيام بسيار مهمي است.

-يعني اعتقاد داريد اين انتخابات با مشارکت بالاي مردم همراه خواهد بود؟ اما برخي محافل جناح راست و رسانه هاي آنها اعلام مي کنند تنور انتخابات آن گونه که بايد، گرم نيست.

من فکر مي کنم به دلايلي که برشمردم و نارضايتي عميق مردم از شرايط و حضور کانديداهاي شاخص، به طور اتوماتيک چه موج ايجاد شود چه نشود، مردم با يک محاسبه اجمالي به اين نتيجه خواهند رسيد که پاي صندوق آمدن بهتر از نيامدن است. به نظر مي رسد مردم ترجيح خواهند داد به مناسب ترين فرد- حتي نسبي- راي دهند تا اينکه با راي ندادن خود نامناسب ترين فرد را به پيروزي برسانند. مردم دو راه دارند. ممکن است عده يي بگويند نامزدهاي موجود، نامزد مورد نظر ما نيستند. بايد به آنها گفت مناسب ترين کانديدا نسبت به بقيه مي تواند درصدي از خواسته هاي آنان را محقق سازد يا حداقل جلوي فجايع بيشتر را بگيرد و در اثر شرکت نکردن، فردي رئيس جمهور مي شود که مردم هر روز بدتر شدن اوضاع را به چشم مي بينند و کاري از دست شان برنمي آيد. بايد نسبي راي داد. درست است، ممکن است اين گروه از جامعه نظرات و خواسته هايي داشته باشند که در اين دوره تامين نشده است، اما اگر به مناسب ترين فرد راي ندهند، راه دوم را انتخاب کرده اند يعني سکوت کرده اند و سبب شده اند آن که از نظر همان گروه نيز نامناسب ترين فرد به شمار مي رود، کشور را اداره کند.

- تحريمي ها استدلال مي کردند با عدم مشارکت مي توانند به پايگاه اجتماعي نظام ضربه بزنند. احتمال مي دهيد اين دوره هم با همان تحليل فعاليت کنند؟

آنهايي که تصور مي کردند با روي کار آمدن نامناسب ترين فرد، مشکل کشور به طور اساسي حل مي شود، مشاهده کردند چنين اتفاقي به سادگي و در کوتاه مدت رخ نخواهد داد. آنها هيچ گاه به اين سوال ما پاسخ ندادند که اساساً اگر چنين اتفاقي هم رخ دهد، آيا به نفع کشور و مردم است؟ فکر نمي کنم کسي معتقد باشد اين اتفاق خوبي است. کشورهايي که چنين اتفاقي را تجربه کرده اند اکنون شرايط بي ثبات و نامساعدي دارند و نبايد از چنين وضعي استقبال کرد. تصور من اين است که مردم اين بار نه به صورت موج که با منطق و به تعداد قابل توجهي به پاي صندوق ها خواهند آمد. مردم مي خواهند کشور را از وضع موجود نجات دهند و بر اين اساس شعار همه ما بايد تغيير وضع موجود باشد. من نبايد فقط به تحقق ايده آل هاي تشکل و حزب متبوع خود فکر کنم و ديگران هم همين طور. تنها بايد به رها شدن از شرايط فعلي انديشيد. اگر مردم با اين هدف وارد صحنه شوند ممکن است تا روزهاي نزديک به انتخابات ايجاد موج احساس نشود اما در روز انتخابات مردم به صورت گسترده در رقم زدن سرنوشت خود مشارکت کنند. اما درباره اينکه رسانه هاي وابسته به جناح مخالف اصلاحات چندان به مشارکت حداکثري نمي پردازند يا برنامه هاي جدي و اثرگذاري را تدارک نديده اند، من شنيده ام به آنها نداهايي داده شده که اصطلاحاً «فتيله» انتخابات را خيلي بالا نکشند تا مشارکت از حدي که در نظرسنجي هاي فعلي نشان مي دهد - 50 درصد - فراتر نرود. البته ديده ايم چگونه راديو و تلويزيون و خبرگزاري ها و روزنامه هاي وابسته به دولت مي توانند مشارکت 50 درصدي را با 60 يا 70 درصد اعلام کنند و بعد از انتخابات ديگر صداي اعتراض به اين اعلام آمار خلاف واقع در ميان ساز و دهل پيروزي به گوش کسي نمي رسد. در انتخابات مجلس هشتم شاهد چنين وضعيتي بوديم.

-اگر به عنوان يک چهره شاخص اجرايي اصلاح طلبان بخواهيد يک استراتژي تا روز اعلام نتايج تدوين کنيد که اولاً عمليات رواني طرف مقابل و اتفاقاتي مانند کارناوال عصر عاشورا را خنثي کند و از سوي ديگر مشوق حضور مردم باشد، بر چه مولفه هايي تاکيد مي کنيد؛ نقد دولت يا شرح توانايي هاي اصلاح طلبان؟

اولاً هر حزب و گروه اصلاح طلب بايد با تمام توان نامزد مورد حمايت خود را تبليغ کند. اصلاح طلبان ضمن آنکه نبايد هيچ کانديدايي را تخريب کنند، بايد حتي از نقد نامزد همسوي خود اجتناب کنند. اصلاح طلبان دو نامزد دارند که هر کدام مورد تاييد برخي احزاب و چهره هاي اصلاح طلب هستند. هر مجموعه يي بايد صرفاً به تبليغ مثبت بپردازد.

-دليل شما احتمال تکرار وقايع انتخابات سال 84 است؟ اينکه برخي نقدها سبب شد همه آراي اصلاح طلبان در مرحله دوم پشت سر نامزد مورد حمايت آنها قرار نگيرد؟

من در همان مقطع در مرحله اول هم به شدت حتي با نقد کانديداهاي همسو با اصلاح طلبان مخالف بودم. خوشبختانه در اين دوره اين عقلانيت کاملاً حاکم شده و ان شاءالله اين اتفاق ديگر رخ نخواهد داد. ثانياً علاوه بر تبليغ نامزد خودمان و عدم نقد نامزد ديگر گروه هاي اصلاح طلب، بر مشترکات تاکيد کرده و نقد وضع موجود و دولت نهم را در دستور کار قرار دهيم. غير از خود آقاي احمدي نژاد، هر فرد ديگري که کانديدا شود، ناقد وضع موجود است و اين بايد محور فعاليت ما باشد. الحمدلله روي هر حوزه و محور مهمي که دست گذاشته شود سراپا «توفيق و افتخار» است، از فوتبال و اتفاقات کم نظير آن در دوران مديريت دولت نهم تا اقتصاد، سياست خارجي و فرهنگ همه و همه قابل نقد و محل اعتراض است. همه اينها نمونه عملکرد يک مديريت ناکارآمد است. انتخاب يک سرمربي براي تيم ملي فوتبال امروز به يک معضل ملي تبديل مي شود و جالب است که بعد از انتخاب شدن هم در کمتر از چند روز ناچار به عزل او مي شوند. مگر مديريت ناکارآمد معنايي جز اين دارد؟ اگرچه اين روزها «سيئات» را به عنوان «حسنات» نشان مي دهند. مثلاً حضور ناموفق در يک اجلاس بين المللي و آسيب رساندن به جايگاه جهاني ايران و اصول سياست خارجي نظام را به عنوان يک افتخار تاريخي تبليغ مي کنند. اما مردم قدرت تحليل و تشخيص دارند و به هر شکل ممکن در دنياي پيشرفته امروز از کانال هاي ديگر اخبار درست را دريافت مي کنند و مي فهمند آنچه تبليغ مي شود واقعيت ندارد. در همه زمينه هايي که نقد وجود دارد تلاش مشترک دو کانديدا هم بسيار موثر است. همان طور که اخيراً کميته مشترک صيانت از آرا ميان دو نامزد اصلاح طلب تشکيل شده و اين مي تواند در ساير حوزه هاي داراي اشتراک هم اتفاق بيفتد. اين بسيار عالي است و صيانت از آرا با توجه به اخبار نگران کننده يي که به ما رسيده در اين مقطع اجتناب ناپذير مي نمايد.

-اخبار خاص و موردي در اختيار داريد؟

به عنوان يک نمونه جديد، در وزارت کشور يک اداره کل انتخابات وجود دارد. اخيراً 16 نفر از پرسنل 22 نفري آن تغيير کرده و از بيرون افرادي را به جاي آنها آورده اند. هشت نفر از آنها در دو مرحله به ساير بخش هاي وزارت کشور منتقل شده و هشت نفر ديگر هم با هماهنگي هاي فشرده يي که صورت گرفته، در کشاکش جريان انتخابات حکم بازنشستگي خود را دريافت کرده يا خواهند کرد. اينها کارشناسان بي طرف و بدنه کارشناسي به شمار مي روند و در همه دولت ها بوده اند. تشکيلات انتخاباتي هر استان هم به وسيله پارتيشن از هم جدا شده است به طوري که هيچ کدام از شيوه کار و نتايج استان ديگر مطلع نخواهد شد. افراد جايگزين هم عمدتاً افراد جديد و غيرحرفه يي در برگزاري انتخابات هستند.

-جابه جايي هاي فعلي و انتقاد برخي چهره هاي نزديک به دولت به برخي شرکت هاي ثروتمند دولتي نيز انتقاداتي در پي داشته اما دولت اعلام مي کند در تداوم روش سه سال و نيم اخير است. اين تغييرات چه اهدافي را دنبال مي کند؟

به مصرف انتخاباتي اين تحولات توجه زيادي شده است. کميته مشترک صيانت از آرا براي مقابله با همين تحرکات پيش بيني شده اگرچه طرف مقابل مي خواهد اصلاح طلبان را از صيانت قانوني از آراي خودشان هم محروم کند. يعني اصلاح طلبان حق ندارند با ابزارهاي کاملاً قانوني و مصرح در قانون انتخابات از آراي مردم حفاظت کنند. ممکن است اين مقدمه يي باشد براي اينکه نمايندگان کانديداهاي اصلاح طلب را براي نظارت بر امر انتخابات به شعب اخذ راي راه ندهند. کار به جايي رسيده که سخنگوي شوراي نگهبان اعلام کرده تشکيل کميته صيانت از آرا غيرقانوني است و من تعجب مي کنم بر چه مبنايي اين حرف زده شده است. در قانون انتخابات صريحاً تاکيد شده نامزد رياست جمهوري و مجلس حق دارد نمايندگاني را براي نظارت بر انتخابات به شعب اخذ راي روانه کند. حتي نامزد رياست جمهوري حق دارد در هيات هاي اجرايي هم نماينده داشته باشد. دولت موظف است اين امکان را فراهم کند و براي متخلفان، در قانون مجازات سنگين در نظر گرفته شده است.

-اما در انتخابات شوراهاي سوم و مخصوصاً مجلس هشتم اين اتفاق رخ داد. مکانيسم اجرايي شما براي جلوگيري از تکرار آن چيست؟

اگر آن اتفاق رخ دهد، ديگر بايد گفت «انالله و انا اليه راجعون». به موضوعاتي اشاره نکنيد که اصلاح طلبان نمي توانند يا بنا ندارند روش ديگري را براي احقاق حقوق خود انتخاب کنند. (خنده) نامزدها در صورت بروز چنين اتفاقي بايد بررسي کنند آيا بدون حضور نمايندگان خود با اطلاعاتي که دارند و بعضاً به عرض رسيد، مي توانند به سلامت انتخابات اطمينان داشته باشند؟ آيا نسبت به ترکيبي که در استان ها در حال چيده شدن است، همسويي ميان مجريان و ناظران، ترکيب اداره کل انتخابات وزارت کشور و ... مي توانند بي تفاوت باشند؟ بايد دقت کرد.

-ستادهاي آقاي ميرحسين موسوي در شرايطي تشکيل شده که چهره هاي شاخص اصلاح طلب و جوانان هم در حال فعاليت براي آقاي خاتمي بودند. در عين حال همه سلامت و پايبندي اعضاي ستاد مهندس موسوي را قبول دارند اما بحث برسر احتمال برخي اختلاف سليقه هاست. چگونه مي توان در اين مدت کوتاه باقيمانده، از تمام پتانسيل جبهه اصلاحات بهره گرفت؟

شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات تصويب کرد ستاد آقاي خاتمي با نام «ستاد ائتلاف اصلاح طلبان حامي موسوي» فعاليت خود را آغاز کند و اين فعاليت هم به تازگي آغاز شده است. بنا به مصوبه آن شورا، احزاب اصلاح طلب در مرحله اول بايد همه امکانات خود را در اختيار ستادهاي مهندس موسوي درسراسر کشور قرار دهند به هر ميزاني که آنها نياز داشته باشند. مازاد اين امکانات در اختيار ستاد ائتلاف اصلاح طلبان قرار خواهد گرفت و اين ستاد تقريباً همان ترکيبي را خواهد داشت که در ستاد آقاي خاتمي داشت.

-برخي معتقدند شيب حرکتي مهندس موسوي، به شکل قابل قبولي در حال مثبت شدن است و تا حدودي فقدان حضور فعال ايشان در عرصه سياسي در سال هاي گذشته در حال جبران است، اما برخي هم عکس اين نظريه را دارند و آن را ديرهنگام مي دانند. اعتقاد خود شما به عنوان وزير دو کابينه ايشان چيست؟

افزايش سريع آراي ايشان دور از حد انتظار من بود. او به عنوان فردي که 20 سال در صحنه فعاليت هاي علني سياسي نبود، کار دشواري در پيش داشت، اما به نظر مي رسد به سرعت اين خلأ در حال پر شدن است و نظرسنجي ها نيز آراي وي را رو به پيشرفت نشان مي دهد. من با واقع بيني به نتيجه انتخابات اميدوارم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر