۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۲, شنبه

ا ندرحکا یت میر حسین موسوی و ناگفته ها ی میر حسین


میرحسین موسوی در یک نگاه همچون کفتر جلدی است که از بام هنر برمی خیزد، در آسمان مسگران سیاسی چرخی می زند و سرانجام بر بامی که از آن برخاسته برمی گردد. چنانچه گویی انقلاب 1357 و فضای پرشور و التهاب آن دوره صرفاً در حکم تندبادی بود که این دانه چین عالم مثال و اشراق را مدتی به عالم سیاست کشاند اما او که دل سپرده نور و سایه بود پس از سپری شدن تندباد انقلاب و حتی تجربه موفق مسوولیت هایی چون نخست وزیری، وزارت امور خارجه، ریاست دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام از این بام پرکشید و در بام هنر، کنج عزلت اختیار کرد.

پریشان حالی مخالفان از مواجهه با مردی که هیچ بهانه ی اخلاقی برای تخریب او در دست ندارند، در اولین مواضع آنان برای زیر سوال بردن نخستین گفت و گوی او، پر پیدا بود.
میرحسین موسوی که دو دهه سکوت خود را با راهبری موسسات پژوهشی فعال در حوزه های علوم دقیق و علوم انسانی برجسته ایران گذرانده است، اکنون خود ایران شناس بزرگی است که روایتی ویژه از تحولات معاصر را در اولین گفت و گوهای خود ارائه می دهد.
اما در شرایطی که ادبیات ارائه شده در این گفت و گوها بی تردید در زمره صادقانه ترین و قابل دفاع ترین روایت ها از تاریخ انقلاب اسلامی ایران است، از فردای انتشار آن، برخی از رسانه ها در داخل و برخی بنگاههای خبرپراکنی خارجی از روایتی که او از دهه نخست انقلاب و سرمایه ی اجتماعی بزرگ نهفته در آن داشت برآشفتند و مدعی شدند که میرحسین موسوی سخنی درباره ی مسائل روز کشور نگفته است. اما این ادعا هرگز قرین واقعیت نبود.
او به روشنی از تجربه های خطرناک رژیم گذشته سخن گفت که در نوع تجدید نظر این رژیم درباره ی برنامه های توسعه پس از بالارفتن قیمت نفت دیده می شود.میرحسین با صراحت ویژه ای در اولین گفت و گوی خود هشدار می دهد: نادیده گرفتن اخطارها و تذکرهای کارشناسان رژیم گذشته در این باره بسیار خسارت بار و لذا عبرت آموز است. او در این باره گفت: در کنفرانسی که آن ها (رژیم شاه) برای بازبینی برنامه پنجم در رامسر برگزار کردند، متغییر افزایش قیمت‌ها را بررسی می‌کنند. شنیده ام که یکی - دو کارشناس برنامه و بودجه با شجاعت در این کنفرانس اعتراض می‌کنند و با صراحت اعلام مي كنند که اين برنامه ممکن است منجر به فروپاشی رژیم شود، اما با تلخی با آن ها برخورد می‌شود و به آن ها توجهی نمی کنند.
آگاهان سیاسی به خوبی به یاد دارند که در سال های گذشته چگونه هشدارهای کارشناسان درباره تبعات افزایش نقدینگی و وقوع بیماری هلندی در ایران نادیده گرفته شد.
این نکته بسیار قابل توجه است که اولین هشدار نخست وزیر دهه نخست انقلاب اسلامی، که امروز در مقام یک پژوهشگر صاحب تجربه در سیاست گذاری و برنامه ریزی امور عمومی سخن می گوید چیست.جایگاه او البته یک کارشناس گمنام سازمان برنامه و بودجه نیست، او خود احیاگر نظام برنامه ریزیی توسعه در ایران است، اهمیت هشدار های وی که علاوه بر دقت کارشناسی هیچ تردیدی در صداقت و راستی انگیزه بیان آن ها نیست، بس بزرگ است؛ اما طبیعی است که امروز در رویکرد های بیمارگونه ی حاکم بر انگیزه های جناحی به جای پاسخ گویی به وی خود را به نادانی بزنند و از این نکته سخن گویند که او تنها درباره دهه نخست انقلاب سخن گفت. بی تردید نمی توان آن ها را به این اندازه کندذهن تصور کرد که متوجه انتقاداتی به این بزرگی و اهمیت نشده باشند.
اما نخست وزیر دهه نخست انقلاب در ادامه به نقد آسیب های وارد آمده بر نظام کارشناسی سیاست گذاری و برنامه ریزی کشور می پردازد. پدیده ی حذف شورای های عالی سیاست گذاری کشور که اخیراً با رأی مجلس متوقف شد، به اندازه ای در رسانه های همگانی انعکاس یافته است که نمی توان ادعا کرد مجریان آن به این زودی آن را از حافظه خود حذف کرده باشند.
میرحسین موسوی با اشاره به تجارب خود در یک دهه برنامه ریزی و اداره کشور تأکید می کند:«معتقد بودم (حتی در دوره مدیریت بحران جنگ) نمي توانستیم کارکرد مشارکت کارشناسان و نمایند گان بخش های مختلف دولت، که شورا های عالی زمینه آن را فراهم می کرد حذف کنیم. به هر حال هر یک از این افراد بخشی از منافع کشور و گروه ها را نمایندگی می‌کردند. تصمیمی که در مجموعه دولت گرفته مي شد در واقع تصمیم بهینه برای رعایت منافع همه ی گروه ها بود. در هیچ شرایطی، هیچ کس، نمی‌تواند جای این حرکت‌های جمعی را بگیرد. برای نمونه گرایش وزارت صنایع با گرایش وزارت بازرگانی متفاوت بود. بدیهی است که این دستگاه ها در یک خط قرار نمی‌گیرند. به باور من دعوای نمایندگان این دستگاه ها و در کنار هم بودن آن ها به نفع کشور است. ما آموختیم که بهره گرفتن از این مشارکت و کارکرد شوراهای عالی در فرآیند تصمیم سازی و تصمیم گیری اهمیت بسیار بالایی دارد.»
او در پایان این بخش از سخن خود به مسوولان امروز تذکر می دهد: « به عنوان یکی از تجارب دهه ی نخست انقلاب، باید عرض كنم که اگر این رویکرد نادیده گرفته شود، حتماً دچار خسارت می‌شویم. هر كس با هر توانایی ذهنی و نبوغی بی‌نیاز از این سازوکار تصمیم سازی نیست. طبيعي است که هر فردي در هر جایی مسئولیتی مي گيرد، جهت‌گیری داشته باشد، اما اگر جهت‌گیری وي اثرگذار نباشد، نباید از اهميت کار کارشناسی غافل شد. به باور من باید تا آن جا كه امكان دارد به این موضوع اهمیت داد.»
امروز در آستانه پایان سومین دهه انقلاب اسلامی، ناگهان دولت بخش عمده ای از جزئیات اطلاعات بودجه ارائه شده به مجلس را حذف کرده و لایحه ارائه شده را به شکل جزو ه ای کوچک و مبهم در اختیار نمایندگان مجلس قرار می دهد، اما، نخست وزیر دهه نخست انقلاب توضیح می دهد که یک دهه قبل در رویکردی که به ظاهر خلاف قواعد اداره امورعمومی در دوران جنگ است و در شرایطی که توجیهات فراوانی برای پنهان کاری در تخصیص های بودجه ارزی در دست داشت، علاوه بر ده ها سازوکار کنترلی درون دولت، حتی در کنار بودجه ریالی، بودجه ارزی را نيز براي تصویب به مجلس ارائه مي كرده است.
ميرحسين موسوي درباره منطق این رویه سیاست گذاری مدیریت بحران در دهه نخست توضیح می دهد:
« به طور کلی در دولت این احساس و رویکرد جدی وجود داشت كه بايد با مردم صادق بود. چون دولت مردم را قابل اطمینان می دید، به این معنا که اگر اطلاعات شفاف به دست مردم می‌رسید به دولت کمک می‌کردند. به همین دلیل این که «چیزی از مردم پنهان نماند»، تبدیل به یک اصل و خصلت اخلاقی دولت شده بود؛ این شفافیت و اعتماد باعث پشتیبانی بیشتر مردم از سیاست‌های کل نظام و دولت می‌شد. دولت زمان جنگ هیچ چیز پنهانی نداشت، تمام مسائل به مردم گفته مي شد و مردم نيز اعتمادی متقابل به دولت داشتند. بدیهی است که در این نوع رابطه دولت- ملت، اعتماد مردم، خود بزرگترین سرمایه برای دولت بود. این منطق اقتضا می کرد که دولت درباره ی مسایل ارزی رویه ای کاملاً شفاف را دنبال کند.»
جملات پیش گفته سیاست های نخست وزیری است که کشور را در سخت ترین شرایط تاریخی اداره می کرده است؛ او همچنین در این باره توضیح می دهد: « ازهمان روزهای آغاز بکار دولت ما با بحران ارزی مواجه شدیم. در سال های 64-63 قدری افزایش درآمد داشتیم، اما بعدا دوباره درآمدها كاهش یافت. کنترل این بحران را می توان حداقل مدیون 2 خصلت اخلاقی دولت در فرآیند سیاست گذاری عمومی دانست؛ نخست شفافیت اطلاعاتی و اعتماد متقابل دولت - ملت ، و دوم اعتقاد به عبور تصمیمات دولت از سازو کار کارشناسی و تعامل قوی میان بخشی کارشناسان دستگاه های مختلف در قالب کمیسیون ها و شوراهای عالی تصمیم گیر دولت.»
در این شرایط معتقد بودیم که اگر مجلس در جریان اين مسائل قرار بگیرد و تصمیمات دولت از مسیر مصوبات مجلس عبور کند، به جای آن که کار دولت سخت‌ترشود، آسان تر نیز خواهد شد، چرا که در آن دوران اساساً ما فاصله ای میان اهداف دولت و مجلس نمی‌دیدیم، البته طبیعی است که عبور تصمیمات دولت از مجلس محدودیت هایی را نیز در تصمیم گیری برای دولت ایجاد می کرد و گاه خود زمینه طرح اعتراضاتی را برای دولت می آفرید، اما دولت کاملاً به این نتیجه رسیده بود که مشارکت هر چه بیشتر مجلس در فرآیند تصمیم سازی و تصمیم گیری در مجموع اداره کشور را سهل‌تر و منطقی‌تر مي كند.
آن چه که در اولین گفت و گوی میرحسین موسوی به آن پرداخته شد، ظاهری از جنس اقتصاد و برنامه ریزی صرف دارد؛ اما او عملاً با بیانی اقتصادی رویکرد های پوپولیستی در برنامه ریزی کشور را مورد نقد قرار می دهد؛ کارشناسان پوپولیسم را بیانگر مخالفت با چندگانگی و تأیید یکپارچگی در مقابل تمایزات اجتماعی می خوانند(کورن هوزر)؛ این درست همان رویه ایی است که میرحسین موسوی وجود آن ها را در نظام برنامه ریزی و سیاست گذاری امروز مورد نقد قرار می دهد.
دشمنی پوپولیست ها با نظام های سیاسی مبتنی بر نمایندگی امری واضح است؛ اگر چه به گونه ای متناقض، خود برآمده از چنین نظامی هستند.
پل تاگارت در کتاب خود هشدار می دهد معمولاً سبک پوپولیستی را با سبکی اشتباه می گیرند که فقط مردم پسند یعنی طرف توجه طیف گسترده ای از مردم است؛ اما توصیف اصطلاح پوپولیسم به این شیوه نه تنها ناقص بلکه نادرست است.
او در جای دیگری تأکید می کند پوپولیسم متفاوت با جنبش هایی است که با تشکیل احزاب، مروج برنامه ها و سیاست های معینی می شوند و فعالیت اجتماعی سیاسی نسبتاً پایدار و الگو پذیری را پدید می آورند.
مدیران دهه اول انقلاب اسلامی میرحسین موسوی را یک استراتژیست مدیریت بحران می خوانند که به گونه ای جدی حتی در شرایط بحران مقید به روشمندی، شفافیت و مدیریت در نظام کارشناسی مشارکتی بود؛ این درست همان ویژگی هایی است که بنیان پوپولیسم را فرو می ریزد.
او که به گونه ای هوشمندانه در نخستین گفت وگوی خود نبود ویژگی های پیش گفته را در نظام برنامه ریزی و سیاست گذاری پوپولیستی مورد نقد قرار می دهد؛ در دومین گفت و گو به صراحت به نقد دیگر شاخص های پوپولیسم حاکم می پردازد.
میرحسین موسوی علاوه بر انحرافات انجام گرفته در نظام برنامه ریزی کشور در گفت و گوی دوم که مدتی قبل از انتشار اولین گفت و گو انجام گرفته بود، زوایایی از انحراف و کژتابی مفهوم عدالت، اصول اقتصادی و سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران را در شرایط امروز آشکار می کند و با صراحت تمام تأکید می کند:
عده اي شعار عدالت را به ابزاري پوپوليستي براي جذب آراء و قلوب تبديل كرده اند. بدتر آن كه ما منابع كمياب كشور را در خدمت اغراض سياسي و اهداف كوتاه مدت بكار گرفته ايم و به این ترتيب غول فساد را در كشور بيدار كرده ايم. به عنوان دفاع از انقلاب و امام (ره) مي گويم هيچ كدام از اين رويكردها ارتباطي با اهداف ايشان و نظر ياتشان در مورد عدالت ندارد.
میرحسین موسوی، شرايط اقتصادي و سياسي مطمئن در داخل را پیش نیاز سياست خارجي فعال و قدرتمندانه تلقی می کند و با تأکید بر نیاز به تجزيه و تحليل واقع گرايانه از امور بين الملل و جهان و درك بدون توهم از فرصت ها و تهديدها، از بی حاصل بودن سیاست ها در صورت نبود درك روشن و بدون خيال پردازي از توانايي هاي ملي و با يسته هاي اعتقادي و اصولي سخن می گوید.
او توهم از فرصت ها و تهدید ها و نبود عمق استراتژیک در سیاست خارجی کشور را مورد نقد قرار می دهد و توضیح می دهد که چگونه در کنار خطاهای آشکار پیش گفته بسیار ی از ظرفیت های بالقوه سیاست خارجی کشور نادیده گرفته شده است.
میرحسین موسوی متذکر می شود: سرنوشت وحدت ملي پيرامون منافع حياتي و ملي كشور از موفقيت در سياست خارجي جدايي ناپذير است. ما براي تامين حداكثر منافع خودمان در رابطه با جهان بايد مزيت هاي نسبي خودمان را بخوبي بشناسيم و بصورت عاقلانه و فعال از آن ها در روابط بين الملل استفاده كنيم . سياست هاي تنگ نظرانه داخلي كه دايره طرفداران نظام را كم كند و يا سياست هاي اقتصادي كه نتواند عدالت را كنار توسعه و رشد سريع دنبال كند ضمن آن كه منابع داخلي را به هدر مي دهد موقعيت ما را در جهان تضعيف مي كند. ما بايد بررسي كنيم تا چه اندازه از موقعيت و ظرفيت هاي ژئو استراتژيكي و ژئو پليتيكي خودمان در سياست خارجي استفاده مي كنيم.
ای کاش مخالفان میرحسین به جای به نادانی زدن خود در برابر نقد های بنیادین وی بر فرآیند سیاست گذاری عمومی، پاسخی برای آخرین بخش گفت و گوهای وی ارائه می کردند.
حضرت امام (ره) نقش انبيا را دو چيز مي داند، دعوت به "خدا و معنويت" و " اقامه عدل و قسط در جامعه" . شما به نوشته ها و گفته هاي ايشان رجوع كنيد بارها تذكر اين دو نكته را خواهيد يافت. ولي ما متاسفانه بيشتر اوقات از تقارن ضروري اين دو نكته با هم غفلت كرده ايم. ما يا عدالت را در مقابل توسعه قرار داده ايم و آن را محكوم كرده ايم ويا كليشه اي به عنوان توزيع فقر ساخته ايم تا عدالت را مورد حمله قرار دهيم و يا آن را در مقابل يك ارزش بنيادي ديگر مثل آزادي قرار داده ايم بی آن كه توجه كنيم آزادي از دل عدالت بيرون مي آيد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر